سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 6 دی 1403
    26 جمادى الثانية 1446
      Thursday 26 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        پنجشنبه ۶ دی

        گینجینه ای به نام  علی(ع)

        شعری از

        شمس اله قنبری

        از دفتر شعرناب نوع شعر غزل مثنوی

        ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۱۸ خرداد ۱۳۹۹ ۱۹:۰۰ شماره ثبت ۸۶۳۱۳
          بازدید : ۳۸۹   |    نظرات : ۰

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر شمس اله قنبری

        گینجینه ای به نام  علی(ع)
        غزل – مثنوی
        گنجینه ای به نام " علی(ع)" باز می کنم 
        شعری بلند به نام وی آغاز می کنم
        شعری که طعم شاعریم را نمی دهد 
        یعنی،  نشان ماهری ام را نمی دهد!
        اما که بود آو که " علی(ع)" بود نام وی؟!
        حیدرصفت نشان "جلی" بود نام وی؟
        حیدر که بود؟ شیر عدالت به ملک جان !
        سلطان عدل و داد و کیاست نه در بیان!
        شاهنشهی به هیبت مردان ژنده پوش،
        مردی پر از شکوه پراز آیه سروش
        حیدر که بود؟ مردی عجیبی به نام عشق! 
        حیدر که بود؟  قصه سیبی به نام عشق! 
        گفتم زسیب تا که عدالت شود سوال 
        فرقش شکافت تا به عدالت شود مثال
         او "ربنا" نگفت که خود را "بنا" کند!
        مردی نبود "علی" که به خود اعتنا کند!
        "ما" داده ایم به دست علی ذالفقار خشم! 
        تصویر گرده ایم علی در وقار خشم! 
        خشم علی برای عدالت کفیل بود 
        حتی که "خشم" شامل حال عقیل بود! 
        گفتم عقیل که یاد برادر کند طرف
        تمثیل سنگ   و آینه باور کند طرف
        وقتی گداخت دست برادر برای عدل!
        معنا گرفت در دل باور صفای عدل...
        بگذار تا که آتش دل را غزل کنم
        این شعر را به هیمه غم مشتعل کنم  
        ...آنان که از تبار یزیدان حیله اند،
        معلوم نیست که از کدامین قبیله اند،
        در ذکرشان اگرچه علی  موج می زند،
        بر ذالفقار حیدر کرار پیله اند،
        وقتی که" نرد"  به نام پلیدان شود تمام، 
        بر"تخت"  پر شرارت ابلیس تیله اند...
        نگذاشتند تا که بدانی علی که بود؟
        بر کشتی شکسته ایمان ولی که بود؟
        نگذاشتند تا که گوهر دین برملا شود
        بنیان عدل به سایه ایمان بنا شود
        نگذاشتندزاصل عدالت شود سوال
        بردند وانگهی، زورق دین را به ابتذال....
        عدل علی بسان علی سر به چاه ماند
        در دست ناکسان عدالت تباه ماند...
        در کشوری که نام علی در مناره ها است
        .فریاد بی کسان به اوج ستاره ها است
        این شعر نیست خون دل مردمان ماست
        حرف و حدیث کودک و پیرو جوان ماست
        شعر از دکتر شمس اله قنبری اردیبهشت 1399- قم
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2